-
یک لنگه پای جمعه ها
جمعه 10 خردادماه سال 1392 19:14
پای حرف های ما نشسته باران. پای چشم های فریب، پای دردهای بی انتهایمان. سالهاست که بی خودی، توی گمان هست و نیست، توی فریب هامون و حرف های دور گم شدیم. و حالا یادم نیست، از زخم های ما، کدامشان حقیقت است. باور کن، ای نوشته مصلوب، ای کز کرده گوشه خنده های مدام. این حرف ها، آخرش می رسد به همان سکوت های چند ساله و ببخش،...
-
پاورقی های ناتور خودم
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 16:50
انقدری که خیلی وقت ها، دلم برای چشمان تو تنگ می شود. حتی وقتی توی بارانی آبی، سوار یکی از درب و داغان ترین اسب های چرخ و فلک می خندی. انقدری که فکر کنی همه چیز، سر جای همیشگی ش دارد بزرگ می شود، مگر چشمهات، که همیشه کودک ند.
-
منطق سکون
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 13:55
پرواز کن. آن تمثال بزرگ، اعدام سالهای گریستن ت خواهد بود
-
اگر کودکی ساده می خندد
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 20:21
تاریخ را گم می کنی از برابر چشم هام مگر سودایی را که قلب تاریک از عاصی خانه دنیام ربود اگر کودکی ساده می خندد ...
-
در شعر تو خوابها را فهمیده ام
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 17:49
هنوز غریبه ای، توی موسیقی وحشی تو ساز می زند