رئا

دیگر از نام من چه باقی ماند ...

رئا

دیگر از نام من چه باقی ماند ...

پاورقی های ناتور خودم

انقدری که خیلی وقت ها، دلم برای چشمان تو تنگ می شود. حتی وقتی توی بارانی آبی، سوار یکی از درب و داغان ترین اسب های چرخ و فلک می خندی. انقدری که فکر کنی همه چیز، سر جای همیشگی ش دارد بزرگ می شود، مگر چشمهات، که همیشه کودک ند.

نظرات 6 + ارسال نظر
هورشید جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:24 ب.ظ http://hoorshid1.blogfa.com

چشمایش همیشه صادقانه ترین نگاه جهان را دارد ...

شبیه خودم شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:33 ب.ظ http://artia.persianblog.ir

چشم هایی که همیشه کودک اند.

زهرا چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ب.ظ http://ghasedak-flight.blogfa.com/

می خونمت رئا... گفتنش هم زیاد مهم نبود. ولی میخونمت...

نیوشا جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:57 ب.ظ http://coupdegrace.blogfa.com

رئا کجایی ؟ گم ات کرده بودم !

میس راوی شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:38 ب.ظ http://andoheravi.blogfa.com/

تو که رفتی من در زمستان ماندم...

هورشید سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:57 ب.ظ

حتمن چشمانی با نگاهی به زلالی باران دارد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد